حالت سیاه
29-11-2024
Logo
تربيت و پرورش اسلامی- حقوق- حق فرزندان بر پدران- درس 2-4: آموزش قرآن، تیراندازی، شنا و پرورش او از کسب حلال.
   
 
 
به نام خداوند بخشنده ی مهربان  
 

 سپاس خداوند جهانیان را و درود و سلام بر سرورمان محمد امین. بارخدایا تنها آنچه به ما آموختی را می دانیم و تو بسیار دانا و حکیم هستی. بار خدایا چیزی به ما بیاموز که ما را سود رساند و ما را از آنچه به ما آموختی بهره مند ساز و علم ما را بیفزای و حق را به ما حق بنما و ما را توفیق پیروی از آن عنایت فرما و باطل را به ما باطل بنما و ما را توفیق پرهیز از آن عنایت فرما و ما را از زمره ی کسانی قرار بده که به سخن گوش فرامى‏ دهند و بهترين آن را پيروى مى كنند و با رحمت خود ما را از جمله ی بندگان صالح خود قرار بده.

بخش پایانی حقوق فرزندان بر پدران:

5-پدر قرآن کریم را به فرزندنش بیاموزد:

 هم چنان به موضوع حقوق و حقوق فرزندان بر پدران می پردازیم. در درس گذشته برخی از این حقوق را بیان نمودم و در این درس به ادامه ی این بحث می پردازیم.
از جمله ی این حقوق این است: که به فرزندانش قرآن بیاموزد. این حق فرزند بر پدر است.
بیهقی حدیث شریفی را از پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روایت کرده که فرموده است:

((حق فرزند بر پدر این است که: قرآن، شنا، تیراندازی را به او بیاموزد و فقط از راه حلال او را پرورش دهد))

 این حدیث که بیهقی آن را روایت نموده در الجامع الصغير جلد اول آمده است.

چرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم  فرزندان امتش را به آموزش قرآن توصیه نموده است :

 چرا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ما را ارشاد فرموده که قرآن را به فرزندانمان بیاموزیم؟ زیرا قرآن کریم برنامه ای جزئی برای انسان است و دستورالعمل های آفریننده ی او در آن وجود دارد. هر حرکتی که در ظاهر وباطن خارج از دایره ی این کتاب باشد حرکتی مفید نبوده بلکه زیانبخش است یعنی خداوند متعال خلایق را بر اساس قوانین ثابتی آفریده است و انسان را بر اساس فطرت ثابتی آفریده است و خداوند سبحان روابط میان انسان ها را به شکل دقیق ومنظمی تنظیم نموده است و تا زمانی که انسان بر اساس این روش عمل نماید موفق است و اما اگر از این برنامه و روش منحرف شود بی تردید بدبخت خواهد شد.
و مقوله ای که همه آن را می دانید این است که: هر مشکلی در روی زمین به وجود می آید به علت خروج از برنامه ی الهی است و هر انحرافی از این برنامه ی الهی به علت نا آگاهی نسبت به آن است بنابراین هر مصیبتی و هر مشکلی: پایه واساس آن ناآگاهی است و درمان آن به وسیله ی علم انجام می شود. و قرآن کریم کتاب الله متعال است و در این کتاب قوانین و دستورالعمل های آفریننده ی انسان وجود دارد. هرکس آن را اجرا کند در حقیقت کلید موفقیت را یافته است و هر کس به آن بی توجه باشد در حقیقت ناکام مانده است و اینجاست که خداوند می فرماید:

﴿ آنگاه پس از آنان جانشينانى به جاى ماندند كه نماز را تباه ساخته و از هوسها پيروى كردند و به زودى [سزاى] گمراهى [خود] را خواهند ديد ﴾

[سوره مريم: 59]

 جامعه ای که این برنامه را پشت سر انداخته و از آن غفلت ورزیده و غرق در شهوت ها شده چنان که خداوند وعده داده، به گمراهی دچار می شود.

از اهداف آموزش قرآن به کودکان:

 در آموزش قرآن کریم به فرزندان اهداف بی شماری نهفته است. اولین هدف: در قرآن قوانینی وجود دارد که باید در زندگی اجرا شود. خداوند بزرگ در این کتاب برخی از مسائل را بیان فرموده و برخی را بیان نفرموده است. برخی از چیزها را آورده و برخی دیگر را بنا به انعطاف آن رها نموده است. منظور از انعطاف یک چیز تناسب وتغییر آن بنا به شرایط زمانی ومکانی است. چیزهایی که قرآن به قطع بیان نموده همان چیزهایی است که هیچ ارتباطی به زمان ومکان ومحیط ندارد و از آن تاثیر نمی پذیرد و چیزهایی که قرآن درباره اش سکوت کرده است مسائلی است که ربطی به سعادت انسان و ارتباطش با خدا ندارد.
زمانی که پدر کتاب خداوند را به فرزندش می آموزد برخی از حقوق دینی که برعهده اش است را ادا می نماید.

نکته ی بسیار مهم:

 اما اینجا یک نکته ی بسیار مهم وجود دارد: پدر فرزندش را تربیت می کند. این کار با هرکار دیگری تفاوت کلی دارد. به عنوان مثال:
تکه چوبی را بردارید و به هر شکلی که می خواهید آن را در می آورید. این کار ساده ای است؛ زیرا تکه چوب در اختیار شماست و هر طور بخواهید روی آن کار می کنید. آن را تکه تکه می کنید و به نجاری می پردازید و آن را به تکه ای دیگر می چسبانید. اما فرزند جدای از پدر دارای اختیار واستقلال است. گویی پدر می خواهد دقت کافی و توجه لازم را به خرج دهد اما پدر نمی تواند نتایج مطلوب را در فرزندش محقق سازد و این از توان او خارج است؛ زیرا خداوند نوح را به عنوان مثال بیان می کند. فرزند سیدنا نوح واما سیدنا نوح کیست؟ یک پیامبر بزرگ. فرمود:

﴿ بانگ درداد اى پسرك من با ما سوار شو و با كافران مباش * گفت به زودى به كوهى پناه مى ‏جويم كه مرا از آب در امان نگاه مى دارد گفت امروز در برابر فرمان خدا هيچ نگاهدارنده ‏اى نيست مگر كسى كه [خدا بر او] رحم كند و موج ميان آن دو حايل شد و [پسر] از غرق‏ شدگان گرديد ﴾

[سوره هود: 42-43]

 و پس از یک آیه می فرماید:

﴿ و نوح پروردگار خود را آواز داد و گفت پروردگارا پسرم از كسان من است و قطعا وعده تو راست است و تو بهترين داورانى * فرمود اى نوح او در حقيقت از كسان تو نيست او [داراى] كردارى ناشايسته است پس چيزى را كه بدان علم ندارى از من مخواه من به تو اندرز مى‏ دهم كه مبادا از نادانان باشى ﴾

[سوره هود : 45-46]

 من این سخنان را بیان داشتم تا هر پدری تمام تلاش خود را در جهت تربیت فرزندانش به کار بندد ولی گاهی با وجود به کار بستن تمام تلاش ها و توجه کافی و وافی پسر موضعی دیگر در پیش می گیرد؛ زیرا پس مخیر است و به همین دلیل است که خداوند به پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

﴿ هدايت آنان بر عهده تو نيست‏، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى ‏كند ﴾

[سوره بقره : 272]

 و آیه ای دیگر در همین موضوع:

﴿ در حقيقت تو هر كه را دوست دارى نمى‏ توانى راهنمايى كنى ليكن خداست كه هر كه را بخواهد راهنمايى مى ‏كند ﴾

[سوره قصص: 56]

 وآیه ی سوم :

﴿ و من بر شما نگهبان نيستم ﴾

[سوره هود: 86]

 آیه ی چهارم :

﴿ پس تذكر ده كه تو تنها تذكردهنده‏ اى * بر آنان تسلطى ندارى * مگر كسى كه روى بگرداند و كفر ورزد ﴾

[سوره غاشيه: 21-23]

 پس انسان باید تلاش کند ونتیجه و موفقیت به دست او نیست. این سخن را می گویم تا پدری اندوهگین نشود اگر تمام تلاشش را نموده و فرزنش را تربیت کرده و آموزش و راهنمایی کرده ولی فرزندش به راهی دیگر رفت و به او لبیک نگفت. ارتباط نجار به تکه چوب یک چیز است و ارتباط پدر وفرزندی چیزی دیگر است. اگر فقط توجه پدر به فرزند برای هدایتش کافی بود هیچ فرزندی در خانواده ای مومن عاق نمی شد.

به این تشبیه بلیغ بنگرید:

 همان طور که پزشک بیماری را می بیند و تمام تلاش خود را در درمان او به کار می گیرد و دردش را تشخیص می دهد و داروی مناسب را برایش نسخه می نماید و دیگر ماموریت پزشک به پایان می رسد و توجه خود را نموده است و به همین دلیل فقها بر این که دستمزد پزشک معاوضه نمی باشد، اتفاق نظر دارند. اما معاوضه چیست؟
یعنی وقتی خانه ای می خرید عوض آن را می پردازید. کالا را می گیرد و بها را می پردازید. این معامله ی معاوضه نامیده می شود. اجاره دادن و خرید و فروش وامثال آن معاوضه می باشد. اما دستمزد پزشک و وکیل را علما جعاله می نامند؛ یعنی پزشک پیش از شفا یافتن بیمار وتوجه کافی به او مستحق دستمزد بود و این دستمزد در صورت توجه کافی پزشک به بیمار صد در صد برایش حلال و پاک است اما شفا یافتن یا نیافتن بیمار در دست خداوند و در تقدیر وعلم اوست.
بنابراین: کار پدر مانند کار پزشک است. برخی از شغل ها وجود دارد که در آن ارتباط میان چند نفر به شکل توجه ودقت و نه چیزی دیگر، صورت می گیرد. اما در مقابل فرزندان اشتباهات فراوانی مرتکب می شوند که مقصر پدران اند. هر کس به خوبی می داند که چه تلاش کافی بکند و چه از زیر بار شانه خالی کند، خداوند سبحان می فرماید:

﴿ بلكه انسان خودش از وضع خود آگاه است * هر چند در ظاهر براى خود عذرهايى بتراشد﴾

[سوره قيامت: 14-15]

 پدر می داند که انحراف فرزند یا کوتاهی وی به دلیل کوتاهی یا بی توجهی پدر یا اصرار فرزند بر انتخاب یک راه معین بوده است. تنها پدر این را می داند. مسئولیت شما وقتی تمام تلاش خود را در راه تربیت فرزندتان نمودید، پایان می پذیرد. اگر خداوند به کسی فرزندی فرمانبردار ونیک بدهد من یک توصیه ی گرانبها برایش دارم و آن اینکه برای خداوند سجده کند و او را بر این موهبت سپاس گوید.

توصیه به پدرانی که خداوند فرزند صالح به آنان بخشیده است:

 من به این فرزند می گویم: هبه یا بخشش؛ زیرا خداوند متعال می فرماید:

﴿ و به او اسحاق و يعقوب را بخشيديم ﴾

[سوره عنكبوت: 27]

 بخشیدیم، و همه می دانید که هبه عوض ندارد. کسی که فرزندی صالح، مومن، متدین، فرمانبردار، نیک کردار دارد این از بخشش الهی بر او است. و من بار دیگر این افراد را نصیحت می کنم که این را به روش تربیت خود، و کار دقیق خود و راهنمایی ها و عزم و اراده ی خود نسبت به تربیت او و یا سختگیری اش نسبت ندهد. بلکه باید بگوید این فقط فضل الله است. چه بسیار اند پدران منحرف و گمراه وبدکاری که دارای فرزندان صالحی چون فرشته می شوند. و چه بسیار پدران مومن وهدایت یافته ای که فرزندشان منحرف می شود.
این بخشی از این موضوع در اختیار انسان قرار دارد و بخشی دیگر در تقدیر الهی واقع شده است؛ بنابراین توصیه می کند که انسان ابتدا تربیت را الهی بداند. اگر این موفقیت در تربیت را به خود و یا توانایی هایتان و یا اراده تان و تجربه های تربیتی تان نسبت دادید در حقیقت گمراه شده وشرک ورزیده اید.بنابراین: :

((حق فرزند بر پدر این است که: قرآن، شنا، تیراندازی را به او بیاموزد و فقط از راه حلال او را پرورش دهد))

این تفاوت ریز میان انسانی است که خداوند به او علم بخشیده وکسی که نادان مانده است:

 امام شافعی-رح-می گوید: پس از فرایض چیزی بهتر از طلب علم نیست. علم نوری است که انسان سرگردان به وسیله ی آن هدایت می شود.
یعنی همان ظور که پیش تر گفته ام: ارزش هایی که انسان ها در دنیا به وسیله ی آن طبقه بندی می شوند از جمله، قدرت، ثروت، متانت، زیبایی، هوش، سلامتی و ... قرآن کریم آن ها را به عنوان ارزش هایی مستند قبول ندارد و تنها به یک چیز بها داده و آن هم علم وعمل به آن است و به همین دلیل می فرماید:

﴿ بگو آیا آنان که می دانند با آنان که نمی دانند، برابر اند ﴾

[سوره زمر: 9]

 و خداوند متعال می فرماید :

﴿ بگو پروردگارم علم مرا زیاد کن ﴾

[سوره طه: 114]

 تفاوت ریز میان انسانی که خداوند به او علم بخشیده وکسی که نادان مانده است بسیار تفاوت بزرگی است. این دو برابر نیستند. به همین دلیل پدر در درجه ی اول باید نسبت به آموزش فرزندش بر طبق برنامه ی الهی، حریص باشد.
برای بار دوم، سوم وچهارم: اگر یک ابزار بسیار پیچیده و بسیار گرانقیمت داشته باشید که سود فراوانی داشته باشد شما نسبت به حفظ آن کوشا هستید. اگر شما نسبت به آن حساس باشید و گرانبها باشد و سودآوری فراوانی برایتان داشته باشد، ناگزیر باید کتابچه ی راهنمای آن را بخوانید وگرنه آن را از دست می دهید.
قرآن کریم خود یک کتابچه ی دستور العمل سازنده ی این انسان است. به همین دلیل وقتی پدر فرزندش را برای آموزش قرآن کریم، تجوید، تفسیر، احکام واعجاز قرآن بیاورد این اوقاتی را که پدر صرف می کند یا برای آموزش قرآن به فرزندش می گذراند در حقیقت سرمایه گذاری برای وقت خویش است و چنان که مردم نادان می پندارند ضایع کردن وقت نیست.

داستان این گفتار چیست: آمدیم ثواب کنیم کباب شدیم؟:

 پدری را می شناسم که در دنیا به مقام بسیار والایی رسید. در تجارت وصنعت به حدی رشد یافت که در خاورمیانه منحصر به فرد بود. گوی سبق در این حرفه را از دیگران ربوده بود واموال فراوانی به سویش سرازیر شده بود. اما وی نسبت به فرزندانش بی توجه بود. آنان بر کفر ونافرمانی رشد یافتند. در شهوت ها غرق بودند. اندکی پیش از وفاتش با لهجه ی عامیانه به همسرش گفت: فلانی آمدیم ثواب کنیم کباب شدیم؛ زیرا این امول فراوان وهنگفت به زودی در دستان فرزندان فاسد و منحرف خواهد افتاد و او حال متوجه این اشتباه بزرگ خود شده بود.
از این جا پی می بریم: که بهترین در آمد یک انسان فرزندانش می باشد یعنی هر چه وقت بگذارید و تلاش کنید و صرف آموزش، راهنمایی کنید و بردباری وصبر و زیان را در این راه تحمل کرده باشید اگر بتوانید از راه درست با این فرزند ارتباط برقرار کنید در حقیقت سود برده اید. برخی از ابیات متناسب را در اینجا بیان می کنیم:

جان بس به علم است زنده، من ندانستم پیشتر
فرق است میان راست و دروغ از کلامی بیشتر
علم، جان را نوری است از بهر هدایت
چون نور چشم، آن نور نمایدش حقیقت
*****

گر نبود دانش جان ها نبودند هدایت بین حلال وحرام نبود فرق ونهایت
دانش مایه نجات از خواری وخفت است جهل عامل ماندن در زاری وذلت است

یک توضیح بر این داستان:

 باری یک مثال برایتان آوردم که: یک خدمتکار در یکی از فرودگاه ها در حین نظافت هواپیما به اتاقک چرخ های هواپیما رسید. وقتی هواپیما روی زمین است و چرخ هایش باز است در بالای چرخ ها اتاقی بزرگ وجود دارد که هنگام پرواز چرخ های هواپیما با کنترل خلبان در آن جمع می شود تا حجم زیاد چرخ ها باعث گرفتن سرعت هواپیما نشود. وقتی خدمتکار به این اتاقک نگاه کرد و آن را خالی دید گفت: چرا در همین اتاق مخفی نشوم و بدون کرایه و بدون عوارض وپاسپورت به فرودگاه دیگر نروم که در آن کشور کارهای زیادی وجود دارد؟ وی وارد آن اتاقک شد. وقتی هواپیما پرواز کرد خلبان –بر اساس دستورات خلبانی- باید چرخ ها به اتاقک مخصوص هدایت می کرد. دیواره های اتاقک باز شد تا چرخ ها سر جای خود بیایند و این شخص از ارتفاع سیصد متری به روی زمین افتاد و در دم جان داد.
این داستان اهمیت فراوانی دارد. چه چیزی این انسان را به کام مرگ کشاند؟ نادانی اش. آیا او خود می خواست که بمیرد؟ نه به خدا، اما او فکر می کرد خیلی با هوش است و بدون نیاز به پرداخت عوارض سفر و خروج و باسپورت خواهد توانست بدون هیچ قید وبندی هر جا که بخواهد سفر کند. اما اگر می دانست این مکان ناگزیر به مرگ منتهی می شود و هرکس به آن وارد شود سرانجامش مرگ است هرگز وارد آن نمی شد و خود را به کام مرگ نمی کشاند.

این بدترترین دشمن انسان است:

 شخصی به من گفت: کاش در آن اتاق یک مکان ثابت می بود که آن شخص بدون حرکت در آن بماند. اما او از سرما می مرد. وقتی درجه حرارت جو به پنجاه درجه زیر صفر برسد انسا ن از سرما می میرد. بنابراین بدترین دشمن انسان جهل ونادانی است. وقتی قرآن را به فرزندانتان بیاموزید او عالم می شود وانسان عالم با ارزش است. آیا او شخصیتی بزرگ است؟ انسان جاهل هر چه قدر هم منزلت دنیایی اش بالا رود این قدر و منزلت توخالی است وبی ارزش می باشد هر چند که جیب هایش بالا آمده باشد و این ثروت بی ارزش است؛ زیرا خداوند می فرماید:

﴿ بگو پروردگارم علم مرا زیاد کن ﴾

[سوره طه: 114]

 و سیدنا علی –کرم الله وجهه- می گوید: علم‏ بهتر از مال‏ است. علم حافظ تو است و تو حافظ مالى، علم بابخشش افزون مى‏شود، ولى مال از میان می¬رود.

مخمصه ای که این شوهر بدان گرفتار شد:

 برادری را از دوازده سال پیش می شناسم. پس از خطبه نماز جمعه از من سئوالی پرسید درحالی که اشک از چشمانش جاری بود: همسرش به او خیانت کرده بود. پنج فرزند از او داشت. و او وضع مالی خوبی داشت. خانه ای باشکوه داشت. اما از این امر تعجب کرده بود؟ چرا این اتفاق افتاده است؟ چکار کند؟ آیا او را طلاق دهد؟ آیا سکوت پیشه کند؟ آیا او را ببخشد؟ درحالی سخن می گفت که اشک در چشمانش حلقه زده بود و درد قلبش را پاره می کرد. گفتم: چطور این اتفاق افتاد؟ گفت: دو سال پیش ولی نمی دانم با چه کسی؟ با همسایه. اما چطور با همسر تو آشنا شد؟ گفت: به خدا سوگند عامل این آشنایی خود من بودم. باری درب خانه را زد و میهمان ما شد. من به همسرم گفتم کنار ما بنشیند. و آن آتش خانمان سوز از آن برق نگاه شیطانی بود.
این شوهر اگر در جلسات علمی مشارکت می نمود و حرام وحلال را می دانست و باید و نبایدهای دینی را می دانست در این گرفتاری نمی افتاد. وقتی انسان خودش را جاهل و نادان رها می کند بهای گزافی را در تجارت، معاملات، و خرید وفروش و ازدواج و فرزندان و گاهی سلامتی اش می پردازد.
اگر دنیا را می خواهید باید دانش بیندوزید واگر آخرت را می خواهید باید دانش بجویید و اگر هر دو را می خواهید بازهم باید دانش فرا گیرید.
خداوند بزرگ انسان را با علم عزت بخشیده است و اگر از علم ودانش غفلت ورزد قربانی نادانی خواهد شد و ننگ نیست که نادان باشید اما ننگ وعار این است که جاهل ونادان بمانید.

علم یک اصل در بعثت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم  است:

 برای روشن تر شدن موضوع: هیچ داستانی نیست که به گوش شما برسد و شما آن را تحلیل کنید و ببینید که این مثلا طلاق یا بینوایی یا بیماری لاعلاج –احیانا می گویم احیانا- و یا این اختلاف زناشویی و این جرم و این مشکل و این رسوایی و یا این فتنه علتش نافرمانی است و این نافرمانی به دلیل نادانی اتفاق افتاده است به همین خاطر: علم ودانش نور هدایت است..
درود خدا بر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم که فرمود:

((من فقط به عنوان معلم مبعوث شدم))

 بعثت پیامبر –صلی الله علیه وآله وسلم - در اصل بعثت آموزش بود.

یک حقیقت مسلم:

 و به تناسب: انسان خودخواه است. این یک حقیقت مسلم است. وخواسته ی ثابت انسان در هر زمان ومکان : سلامتی وخوشبختی است. اگر از پنج میلیارد نفر از انسان ها یکی یکی بپرسید: چه خواسته ای دارید؟ سلامتی و در امان ماندن از بیماری، بینوایی وفقر، ترس، اختلاف خانوادگی، ناتوانی، خواری، از دست دادن آزادی و آرزوی اموال فراوان و خوشبختی زناشویی، و ... و ..
بنابراین: من می توانم بگویم: تنها خواسته ی ثابت همه ی انسان ها در هر مکان وزمانی سلامتی وخوشبختی است. سلامتی وخوشبختی تنها زمانی حاصل می شود که بر اساس برنامه ی الهی حرکت کنید:

﴿ هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى ‏شود و نه تيره‏ بخت ﴾

[سوره طه: 123]

 این سخن پروردگار یگانه ی بی همتای ماست. –نمی گویم زمین می گویم تمام هستی- نابود شدن تمام هستی برای خداوند آسان تر از این است که گفته شود این کلام او نادرست است:

﴿ هر كس از هدايتم پيروى كند نه گمراه مى ‏شود و نه تيره‏ بخت ﴾

[سوره طه: 123]

 عقل او گمراه نمی شود و به بدبختی نمی افتد:

﴿ آنان كه هدايتم را پيروى كنند بر ايشان بيمى نيست و غمگين نخواهند شد ﴾

[سوره بقره: 38]

﴿ هر كس از مرد يا زن كار شايسته كند و مؤمن باشد قطعا او را با زندگى پاكيزه‏ اى حيات [حقيقى] بخشيم ﴾

[سوره نحل: 97]

﴿ و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ [و سختى] خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى ‏كنيم ﴾

[سوره طه: 124]

﴿ مى‏ گويد پروردگارا چرا مرا نابينا محشور كردى با آنكه بينا بودم * مى‏ فرمايد همان طور كه نشانه‏ هاى ما بر تو آمد و آن را به فراموشى سپردى امروز همان گونه فراموش مى ‏شوى ﴾

[سوره طه: 125 -126]

﴿ آيا كسانى كه مرتكب كارهاى بد شده‏ اند پنداشته‏ اند كه آنان را مانند كسانى قرار مى‏ دهيم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏ اند ﴾

[سوره جاثيه: 21]

 و به همین ترتیب....

این است ارتباط انسان با قرآن:

 وقتی قرآن را به فرزندتان آموختید در حقیقت برنامه ی زندگی حقیقی را به او آموخته اید و قرآن گل نیست که آن را برای تزیین به کار ببریم. من قرآن را یاد گرفتم. و وقتی قرآن را یاد گرفتید مهم ترین چیز را در زندگی آموخته اید. برنامه را فرا گرفته اید.
باری مثالی زدم: رایانه ی تحلیل و آزمایش خون قیمتش سی میلیون است. هر کلیک کردن بر روی آن هزار لیره قیمت آن است. صد مشتری منتظر اند. یک قطره خون می گذارید و کلید را فشار می دهید. با یک کلیک بیست وچهار نوع آزمایش را به شما ارائه می دهد. و همه ی نتایج آزمایش بر روی برگه قابل چاپ است. این یک کامپیوتر است. شما صد مشتری دارید. هر مشتری یک هزار لیره می پردازد. هر روز صدهزار لیره در آمد دارید. یک مبلغ هنگفت است. ما این کامپیوتر را خریده ایم اما یک اشتباه رخ می دهد: شرکت سازنده فراموش کرده است کتابچه ی راهنما را برایمان ارسال کند. اگر بدون آموزش دستگاه را راه بیندازید آن را خراب می کنید. و اگر نگران خراب شدنش باشید در آمد صدهزاری روزانه را از دست می دهید. به نظر شما این آموزش ها از خود دستگاه مهم تر نیستند؟ اگر بدون آموزش استفاده کنید آن را خراب می کنید و اگر نگران خراب شدنش باشید استفاده نمی کنید. سرمایه بلوکه می شود و سود فراوانی از دست رفت. بنابراین: می توانید سوار هواپیما شوید و ده ها هزار بپردازید تا این آموزش ها را فرا گیرید.
قرآن کریم در ارتباط با انسان از این آموزش ها بسیار مهم تر است. چگونه زندگی می کنید؟ چگونه می اندیشید؟ چه باوری دارید؟ چه موضع گیری دارید؟ چگونه صله برقرار می کنید؟ با چه کسانی صله بر قرار می کنید؟ با چه کسی قطع رابطه می کنید؟ به که می بخشید؟ وبه که نمی بخشید؟ با شهوت هایتان چطور برخورد می کنید؟ این شهوت مجاز است و این یکی دیگر ممنوع است و آن یکی حرام است و آن یکی دیگر مکروه است و این حرام واین حلال و این مباح و آن یکی فرض و... پس انسان بدون علم مانند حیوان است. گرچه این واژه زشت هم باشد: چهارپا. و من می گویم: انسان نادان و بدون دانش، مانند یک چهارپای وحشی، سرکش، افسارگسیخته است. بنابراین:

((طلب دانش بر هر مسلمانی واجب است))

[ابن ماجه در سنن خود روایت کرده است]

 یعنی به معنای دقیق بر هر شخصی یعنی بر هر زن ومرد مسلمانی فرض است.

توصیف قرآن کریم از نظر یک غیر عرب:

 شخصی غیر عرب به توصیف قرآن می پردازد. کسانی که به اندیشه ی والا و فطرت سالم خود باور دارند کارهای محال را انجام می دهند.
این دکتر دانشمند می گوید: قرآن کریم مانند یک همایش علمی برای دانشمندان است. و فرهنگ لغتی برای زبان شناسان است. معلم دستور زبان برای کسی است که می خواهد زبانش را تقویت کند و کتاب عروض قافیه ای است برای کسی که عاشق شعر و عاطفه واحساس است. و دایره المعارفی حاوی شریعت ها وقوانین است. تمام کتاب های آسمانی پیش از آن از نظر معانی والا و انسجام واژگانی به پای یک سوره از سوره های آن نمی رسند. به همین دلیل می بینیم که افراد طبقه ی ممتاز امت اسلامی به آن چنگ می زنند و از آیاتش اقتباس می کنند و هر چقدر از نظر منزلت فکری واندیشه بالاتر می روند، باورها ودیدگاه های خود را بر مبنای آن استوار می کنند.
یعنی کتابی جامع است. همیشه میان قرآن وسخنان انسان فرق بگذارید. وارد کتابخانه ای شوید اگر صدهزار جلد کتاب باشد همه تالیف انسان هاست. انسان هم درست می گوید و هم اشتباه می کند و در همه ی این کتاب ها درست وغلط را مشاهده می کنید. اما خطا ونادرستی وباطل به هیچ وجه در کلام خداوند بزرگ جای ندارد. بنابراین:
شخصی وارد یک کتابخانه در ایتالیا شد. ترجمه ی قرآن کریم نظر او را به خود جلب کرد. از صاحب کتابخانه پرسید: نویسنده ی این کتاب کیست؟ وی پاسخ داد: آفریننده ی هستی. آن شخص ترانه سرای معروفی بود. ترجمه ی کتاب را خرید وخواند. و به نظر می رسید ایمان آورده است. اکنون آن ترانه خوان مشهور یکی از مومنان پرهیزگار شده است. آوازه خوانی را ترک کرد و تمام آلبوم هایش را خرید تا آتش بزند و با مال و ثروت فراوانش همه ی آن را خرید و اکنون در لندن زندگی می کند.
این کتاب کلام خداوند بزرگ است، برنامه ی شما برای زندگی. انسان بدون برنامه مانند چهارپایان است.

دعوتی عمومی:

 ما از تمامی برادرانی که نسبت به فرزندان خود حریص اند استقبال می کنیم که ما یک موسسه حفظ قرآن کریم داریم و طبعا حفظ، تجويد، تعلیم احکام قرآن تاحدودی، و گاهی علوم قرآن وتفسیر و درس تفسیر نیز وجود دارد. تفسیر درس مهمی نیز می باشد. چرا مهم است؟ این برنامه ی زندگی ماست. آیا کاری مهم تر وبزرگتر و بهتر از این وجود دارد که برنامه ای را یاد بگیرید که قرار است آن را زندگی کنید؟
شاید یکی از ما بگوید: الآن زمستان است کجا به شب نشینی بپردازیم ، شب ها طولانی است؟ درس تفسیر بسیار خوب است. می رویم وپس از نماز عشاء به آن گوش می دهیم. نه موضوع این نیست بلکه موضوع از این هم مهمتر است. نه برای اینکه فصل زمستان است. اگر این طور باشد این شخص مشتری زمستانی می شود؛ بلکه این برنامه برنامه ی زندگی ماست. اگر دانستید که توکل چیست؟ راستی چیست؟ یقین چیست؟ توحید چیست؟ شرک چیست؟ در این صورت واقعا راه راست وایمان را شناخته اید.
این ها موارد بسیار مهمی اند و به عمق زندگی هر انسانی وارد می شود. به همین دلیل حضور در یک مجلس علم بهتر و سودمند تر است. ونباید بگویید: امروز فرصت دارم و کاری ندارم. یا بگوییم: من امروز سرم شلوغ است نمی توانم بیایم. موضوع بیکار بودن یا نبودن، زمستان، شب طولانی، یا چون سرگرمی ندارم، نیست. تمام این ها مردود است. چه کاری والاتر از این است که برنامه ی زندگی یعنی قرآن را بیاموزید؟
و برای فرزندانتان نیز مکانی دیگر داریم. موسسه ی ابتدائی تجوید و حفظ و به همراه اندکی از احکام قرآن و عقیده و گاهی سنت را آموزش می دهیم. بنابراین انسان باید بر این امر حرص بورزد و به آن اهمیت دهد. ما برای همه ی سطح ها؛ ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان کلاس داریم.

6-به او شنا یاد دهد:

  حقیقت دیگر: به او شنا یاد بدهد.
شاید از این کلمه جزء آن را بیان و کل آن را اراده کنید مثلا: فقرا ومساکين. علما گفته اند:
اگر با هم باشند معانی مختلفی دارند و اگر جدا بیایند به یک معنا خواهند بود.
چگونه؟ یعنی خداوند متعال وقتی می گوید: للفقراء والمساکين، به این معناست که: فقرا کسانی اند که قادر به برآوردن نیاز نیستند و درآمدشان کمتر از حد نیاز است و اما مساکین کسانی اند که نمی توانند کار کنند یا بیکار اند. وقتی با هم بیاید به دو معنای متفاوت است ولی وقتی جدای از هم بیاید به یک معناست. خداوند می فرماید: للفقراء؛ یعنی برای فقرا ومساکین. اگر بگوید: للمساکین؛ یعنی برای فقرا ومساکین. پس اگر این دو واژه با هم بیاید دو معنای متفاوت می دهد و اگر جدای از هم بیاید به یک معنا می باشد.
پس پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در حدیثی به روایت بیهقی می فرماید:

((به او قرآن و شنا و .... بیاموزد))

 من بر این باورم که قصد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از شنا خود مصداق شنا نبوده است بلکه ورزش عام را مد نظر داشته است؛ زیرا تمام عضلات بدن را به حرکت می آورد و گویا با ذکر این ورزش قصد تمام ورزش ها را داشته است. شاید انسانی در جایی باشد که هیچ رودخانه یا استخری برای شنا نباشد مانند برخی از روستاها؛ بنابراین منظور از شنا در اینجا این است که باید فرزندان را قوی بار بیاورید و از نظر جسمی توانا باشد؛ زیرا –صلی الله علیه وآله وسلم – می فرماید:

((مومن قدرتمند نزد خداوند دوست داشتنی تر وبرتر از مومن ضعیف است))

[مسلم در صحيح]

 اما زیبایی حدیث به این است که: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم قدرت را به همراه ایمان مقید نموده است؛ زیرا قدرت تنها خطرناک، وحشتناک، و ویرانگر است اما مومن قوی، نگفته است: قوی، بلکه فرموده مومن قوی؛ زیرا ایمان شرایطی دارد:
ایمان مانع ترور است و مؤمن ترور نمی کند.
مومن قوی وانسان –چنان که سیدنا علی می گوید، و این یک سخن حقیقی ومهم است- والاترین نعمتی که دارید، چیست؟ نعمت ایمان.

چه کسی نعمت آرامش را منحصرا در اختیار دارد؟:

 سیدنا عمر وقتی به مصیبتی دچار می شد می گفت: خدا را شکر که در دین من نبود... .
یعنی والاترین نعمت این است که در گناهان کبیره نیفتیم. مال حرام کسب نکنیم. حالات ما ناخشنودی خداوند را در پی نداشته باشد. زشتی ومنکرات در خانه هایمان نباشد که نتوانیم ان را بزداییم. این بزرگترین مصیبت است. اگر ایمان وجود داشته باشد، بزرگترین نعمت پس از ایمان چیست؟ بزرگترین نعمت –می گویم ومی دانم چه می گویم- سلامتی است. اموال فراوان بدون سلامتی چه سودی دارد؟ بزرگترین نعمت پس از سلامتی چیست؟ خودکفایی. بنابراین: ایمان وسلامتی و خودکفایی اگر فراهم باشد دنیا برای انسان هیچ ارزشی ندارد. بنابراین حضرت صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

((كسى كه صبح كند در ميان قوم خود به حالت امن و اطمينان –امنیت یعنی به یاد خدا آرام بودن- و تنش سالم بوده و معاش آن روزش را داشته باشد ، مانند آنست كه همهء دنيا براى او فراهم و برقرار باشد))

[ترمذی در سنن]

 انسان چه وقت آرامش دارد؟ آیا انسان گناهکار آرامش دارد؟ هرگز، او همیشه نگران است. تنها مومن آرامش دارد ودلیل آن این آیه است:

﴿ كدام يك از [ما] دو دسته به ايمنى سزاوارتر است * كسانى كه ايمان آورده و ايمان خود را به شرك نيالوده‏ اند آنان راست ايمنى و ايشان راهیافتگانند ﴾

[سوره انعام: 81-82]

 این آیه قرآن است. یعنی تنها مومن به نعمت آرامش دست می یابد.

خداوند چه زمانی ترس را در دل بنده می اندازد؟ :

﴿ و در دلهايشان بيم افكند ﴾

[سوره حشر: 2]

 قوی ترین انسان روی زمین، ثروتمندترین انسان روی زمین اگر شرک بورزد خداوند ترس را در دل او می اندازد. این را در درس شرک بیان نمودم. چرا پولداران اگر بر اموال خود اعتماد کنند خداوند آنان را عذاب می دهد، چگونه است؟ زیرا خداوند می فرماید:

﴿ پس با خدا خداى ديگر مخوان كه از عذاب‏شدگان خواهى شد ﴾

[سوره شعراء: 213]

 اما این ثروتمند چگونه عذاب می شود؟ این ثروتمند با ترس از دست دادن اموال عذاب می شود. این عذاب است. پس وقتی ثروتش را از دست بدهد، با از دست دادنش عذاب می شود. اگر اموال فراوان داشته باشد از نگرانی نابود شدنش، عذاب می شود. و اگر از دست دهد، عذاب می کشد. در هر دو حالت او عذاب می کشد. بنابراین: بزرگترین نعمت مومن بودن است:
در میان قوم خود آرامش داشته باشد.
خداوند سلامتی واستعداد و مال وزیبایی را به بسیاری از آفریدگان خودش می دهد اما آرامش را تنها به بندگان مومن خود می بخشد.
پس آرامش همان یقین واطمینان است:

((كسى كه صبح كند در ميان قوم خود به حالت امن و اطمينان –امنیت یعنی به یاد خدا آرام بودن- و تنش سالم بوده و معاش آن روزش را داشته باشد ، مانند آنست كه همهء دنيا براى او فراهم و برقرار باشد))

[ترمذی در سنن]

ارشاد نبوی:

 بنابراین: سلامتی تن چیز مهمی است، حقیقت این است که: بدن مرکب شما برای حرکت به سوی الله است. برخی از مردم می گویند: عمر کوتاه است. این درست است اما آیا ممکن است کسی سی وسه سال فقط دراز کشیده یا ایستاده زندگی کند؟ عمر عمر است. اما اگر به سلامتی خود اهمیت دهید این عمر را با آرامش وآسایش می گذرانید؛ زیرا جسم شما مرکب شماست. انسان در سلامتی می تواند کار کند. آموزش دهد. به سوی خداوند دعوت کند وبه کسب مال بپردازد و هر کاری را انجام دهد. اما اگر سلامتی به بیماری تبدیل شود دیگر از کار می افتید. پس این مساله یعنی توجه به سلامتی مهم است. می خواهم چیزی را بیان کنم که بعد از ایمان اهمیت دارد. ایشان صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:

(((به فرزندانتان قرآن و شنا بیاموزد)).

 منظور از شنا یعنی تمام ورزش ها، انسان در خوردن و نوشیدن، وتمام امورش باید دقیق باشد و گرنه زیان می بیند.

یکی از دلایل سرطان دهان:

 دو روز پیش شنیدم که یکی از دلایل سرطان دهان –توصیه ی یکی از دوستان بود- این است که اگر دندانی خراب شده داشته باشید و شکسته باشد و شما آن را نکشیده باشید و عفونت کند و عادت کنید که آن عفونت شدید را با زبان بخارانید این خراش ها یکی از دلایل سرطان دهان می باشد. اگر انسان به این نکته توجه کند دیگر کاری به عفونت های دندانش ندارد وآن را با زبان خود دست کاری نمی کند؛ زیرا ضربه زدن به عفونت ها باعث ایجاد خراش می شود و من این را از یک پزشک شنیدم.
پس دانش وآگاهی حتی برای سلامتی نیز مهم است. برخی مواد موذی و ایجاد کننده ی خراش و مواد شیمیایی و رنگ ها اگر تراکم پیدا کند باعث ایجاد بیماری های معینی می شود. پس انسان پیش از خوردن ونوشیدن و حرکت کردن وانجام تمام این کارها باید نسبت به سلامتی خود آگاهی کافی داشته باشد.

یک توصیه:

 برخی در شگفت اند و می گویند: دستگاهی وجود دارد که غذا را در عرض چند ثانیه می پزد. این دستگاه در حقیقت نابودگر سلول هاست. آیا شما مطمئن هستید که هیچ خطری ندارد؟ نمی دانید. غذا را در بشقاب سردی می گذارید و گوشت مانند هیزم است بعد از چند ثانیه چون آتش داغ می شود و درحالی که بشقاب سرد است. غذا در معرض اشعه هایی قرار می گیرد که سلولها را نابود و می سوزاند. این دستاورد بزرگ تمدن است. اما آیا ما می دانیم این دستاورد بزرگ تمدنی عوارضی دیگر هم دارد یا نه؟ نمی دانیم، به همین دلیل انسان باید امورش را طبیعی پیگیری کند. هر دستاورد تمدنی ومدرن خطرات زیادی در پی دارد که سال ها پس از اختراعش شناخته می شود. من درباره ی این موضوع اطلاعات دقیقی ندارم اما این یک برداشت عمومی است. اما در غذایی که ظاهرا در چند ثانیه آماده شود، کاری سریع و پختنی زودهنگام اما دارای زیان های فراوانی است.

گفتگوی میان یک فیلسوف وملوان:

 گفته اند: یکی از فیلسوفان بزرگ سوار یک کشتی شد. ملوانی را بر روی کشتی دید. از مقدار علمش پرسید: چه رتبه ی علمی داری؟ ملوان به او گفت: به خدا هیچ چیزی نمی دانم. فیلسوف گفت: تو چون هیچ چیزی نمی دانی به هیچ وجه سودی هم نداری. چه ارزشی در دنیا داری آیا اصلا درس نخوانده ای؟ ملوان به او گفت: سرورم شنا کردن را می دانی؟ گفت: خیر، چه فایده ای دارد؟ بعد از اندک مدتی هوا طوفانی شد و دریا به شدت در تلاطم افتاد تا آن جا که کشتی نزدیک بود غرق شود. آنگاه این ملوان نزد فیلسوف رفت وبه او گفت: سرورم ما ناگزیر نابود خواهیم شد. آیا شنا کردن بلد هستی؟ فیلسوف گفت: نه به خدا من گریزی از مرگ ندارم وچاره ای هم ندارم. ملوان گفت: از دانش ها وعلومی که بلد هستی کمک بگیر شاید تو را کمک کند. فیلسوف گفت: دانش های من مرا از غرق شدن نجات نمی دهد. ملوان گفت: اما من شنا بلد هستم و از غرق شدن ان شاء الله نجات پیدا می کنم با وجود آنکه اندکی پیش تو به من گفتی شنا هیچ سودی ندارد. و اکنون می دانی که شنا چقدر سودمند است.
در حالی که آنان مشغول گفتگو بودند امواج کشتی را سرنگون کرد و آنان به آب افتادند. ملوان فیلسوف را با یک دست گرفت و با دست دیگر شنا نمود تا آن که هر دو نجات یافتند. فیلسوف گفت: راست گفته است آنکه گفت: آگاهی از چیزی بهتر از ناآگاه بودن به آن چیز است.

این انسان سودمند است:

 مومن اگر شنا کند و از نظر جسمی قوی باشد و شغلی داشته باشد این عالی است. شخصی می گوید: من برقکارم، خیاطم، کشاورزم. این ها عالی است.
سیدنا عمر گفت: من اگر کسی را بیکار ببینم آن شخص از چشم من می افتد.
سیدنا علی گفت: ارزش مرد به نیک کار کردن اوست.
بنابر این: مومنی که هنری می داند و از تجارت و صنعت و شغل وخدمت و آموزش و پزشکی و مهندسی و خیاطی، نجاری، آهنگری بهره ای دارد او انسان سودمندی است. بنابراین برای آخرت بیاموزید و برای منافع دنیا نیز بیاموزید و آن دو را با هم جمع کنید و ... :

هان دین و دنیا با هم چه زیبا باشد کفر وفقر با هم چه زشت ورسوا باشد

 بنابراین: شنا به معنای عام یعنی نیرو و توان؛ نیروی جسمی و ورزش بدنی.

یک اصل فقهی:

 به همین تناسب: اکنون ناگزیر باید توجه کنیم. حکمت دوم را برایتان بازگو می کنم: خیری که بیشتر آن شر باشد، را رها کنید.
فرض کنیم من می خواهم به فرزندم شنا یاد بدهم. در این استخر همه برهنه می آیند و کشف عورت می شود. یا در ساحلی هستیم که زنان نیمه برهنه برای شنا می آیند. این شناست اما فساد فراوانی در آن است.
ما یک اصل فقهی داریم: رها کردن مفاسد بر کسب منافع مقدم است.
یعنی اگر شنا به فرزندتان یاد دادید و در طول این یادگیری اخلاق او فاسد شد و به سوی شهوات حرام کشیده شد و دین ودنیا و آخرتش را خراب کرد، این شنا چه سودی برایش دارد؟
مثلا می خواهم به فرزندم زبان انگلیسی را بیاموزم. می گویند: بهترین کار این است که او را به بریتانیا بفرستید. اگر با یک خانواده نباشد و یک ماه کامل با تمام افراد آن خانواده نباشد و گفتگو نکند قوی نمی شود. این زیباست. فرزندش را به جامعه ای فاسد ومنحرف فرستاده است. زنا در این جامعه مانند آب خوردن اتفاق می افتد. جوان در آغاز زندگی مانند غنچه ی گل است. او را در میان خانواده ای رها می کنید که دارای کودکان ودختران جوان است. پدر ومادر منحرف اند. فرزندتان باز می گردد و بسیار زیبا زبان آموخته است اما زناکار باز گشته است، حال چه می گویید؟ این چه زبان آموختنی است؟
خیری که شر زیادی به دنبال دارد، را رها کنید.
زدودن مفاسد مقدم بر کسب منافع است.
گاهی یک منفعت تجاری بسیار خوبی در میان است. اما بازار را فساد بسیاری در بر دارد. سود سی درصد است. هر روز خرید وفروش انجام می شود. اما ارتباطات همه با زنان انجام می شود. روابط با زنان خیلی راحت وآسان است. انسان یک روز، دو روز، یک ماه صبر می کند اما پس از آن تسلیم می شود. پایش می لغزد:
زدودن مفاسد مقدم بر کسب منافع است.
یک اصل اساسی، پس اگر از ورزش و شنا سخن می گوییم، سخن زیبایی است اما به شرط آنکه به خاطر آن اخلاق فرزندانمان را فاسد نکنیم. این یک اصل مهم است. کشف عورت، اختلاط و .. همه با اصول دین در تناقض است.

مقصود این حدیث چیست؟ :

 در احادیث دیگری آمده است :

((به فرزندانتان شنا، تیراندازی و اسب سواری بیاموزید))

 و پیامبر –صلی الله علیه وآله وسلم - می فرماید :

((آگاه باشید که نیرو تیر اندازی است، نیرو تیر اندازی است، نیرو تیر اندازی است))

[مسلم در صحيح، ابو داود وترمذی سنن خود روایت کرده اند]

 این نشان از اعجاز حدیث نبوی دارد. اکنون پیشرفته ترین اسلحه ها اساس وپایه اش روی دقت نشانه گیری وتیراندازی می چرخد. واکنون بشنوید:
کارشناسان می گویند: اشتباه یک متر.
اگر اسلحه توپ باشد، موشک باشد، موشک های دور برد باشد، و هر اسلحه ای باشد، قدرت آن بستگی به دقت برخورد آن با هدف دارد. و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

((آگاه باشید که نیرو تیر اندازی است، نیرو تیر اندازی است، نیرو تیر اندازی است))

[مسلم در صحيح، ابو داود وترمذی سنن خود روایت کرده اند]

 و این یکی از احادیث شریفی است که خبر از نبوت ایشان صلی الله علیه وآله وسلم و تایید آن می دهد.

برخی از دلایل تایید این حدیث؟ :

 در حدیثی دیگر ابوداود از ایشان روایت می کند که فرمود:

((کسی که تیراندازی را پس از یادگیری آن رها کند و بدان تمایل نداشته باشد در حقیقت نعمتی را رها کرده است یا فرمود ناسپاسی نموده وکفر ورزیده است))

 یعنی نسبت به نعمت تیراندازی کفر وناسپاسی ورزیده است. طبیعتا تمام این ها برای آماده سازی تجهیزات وجنگ با دشمنان است.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم مردم را به تیراندازی تشویق می نمود:
از سلمه بن اکوع روایت است که گفته است:

((پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم از کنار قومی می گذشت که مشغول مسابقه ی تیراندازی بودند؛ فرمود: تیراندازی کنید ای فرزندان اسماعیل که پدرتان نیز تیرانداز بود. تیراندازی کنید من با بنی فلان هستم. –دو گروه بودند و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یه یکی از گروه ها پیوست و گفت من یا این گروه هستم- یکی از گروه ها از تیراندازی خودداری . فرمود: چه شده، چرا تیراندازی نمی کنید. گفتند: ای رسول خدا چگونه تیراندازی کنیم و تو با آنان هستی؟با گروهی مسابقه بدهیم که تو با آنانی؟ این معقولانه نیست. این نهایت ادب است که می گویند چگونه مسابقه بدهیم که شما با آنان هستی؟-آنگاه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: تیراندازی کنید من با همه ی شما هستم))

 یعنی من با هر دو گروهم و آنان به رقابت پرداختند. این نمونه ای از تشویق پیامبر به تیراندازی بود .

تفسیر قرطبی از این آیه:

 در حدیثی دیگر به روایت طبرانی:
هر چیزی به غیر از ذکر الله لهو ولعب است:

﴿ وکسانی که شرمگاه های خود را حفظ می کنند ﴾

[سوره مؤمنون : 5]

﴿ به تحقیق که مومنان رستگار شدند * کسانی که در نماز خود فروتن اند *وکسانی که از کارهای بیهوده روی گردانند ﴾

[سوره مؤمنون: 1-3]

 قرطبی این آیه را این گونه تفسیر می کند: هر چیزی غیر از الله بیهوده است-ایشان صلی الله علیه وآله وسلم فرموده است:

((هر چیزی به جز ذکر خداوند لهو ولعب وبیهوده است به جز چهار خصلت؛ رفتن مرد به دنبال هدف هایش –یعنی فراگیری تیراندازی- و پرورش اسب خود، وقت گذراندن با خانواده، و آموختن شنا))

 یعنی اگر انسان با فرزندانش بنشیند و وقت بگذارند این لهو و بیهوده نیست بلکه حتی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بر چهار دست وپا راه می رفت و حسن وحسین را بر پشت خود سوار می نمود.

برخی از کارهایی که اگر مومن انجام دهد بیهوده نیست:

 و می فرماید:

((فرزندان عزيز مركب شما چه خوب مركبى است و شماها چه سواران خوبى هستيد))

[طبرانی در المعجم الكبير]

 دختری خردسال از همسایه ی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم دست ایشان را می گرفت و هر جا می خواست می برد. حال اگر کسی به خانه ی انسان بیاید. این مهمان یکی از اهل خانواده اش می شود. با فرزندانش بازی کنید. شادی را در دلشان بیاورید. لبخند بزنید وبخندید. این لهو ولعب نیست؛ زیرا آنان بر شما حق دارند. مرد بزرگ در بیرون بزرگ وبزرگوار است اما در خانه یک انسان معمولی در میان خانواده اش می باشد.

رفتن به دنبال اهداف, و پرورش

دانلود متن

زبان های موجود

پنهان کردن تصویر